آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
و در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی مارا به رخ ما بکشد
تنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت
دل تنگش سر گل چیدن از این باغ نداشت
قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت
مرغ دریا خبر از یک شب دریایی داشت
گشت فریاد کشان بال به دریا زد و رفت
چه هوایی به سرش بود که با دست تهی
پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت
بس که اوضاع جهان در هم و ناموزون دید
قلم نسخ براین خط چلیپا زد و رفت
متن عاشقانه داستان عاشقانه شعر عاشقانه...برچسب : آنکه, نویسنده : mansour1368a بازدید : 138 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 17:39
برچسب : خواب, نویسنده : mansour1368a بازدید : 167 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 17:39
برچسب : میدونمنمیدونم, نویسنده : mansour1368a بازدید : 144 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 16:12