متن عاشقانه داستان عاشقانه شعر عاشقانه

ساخت وبلاگ
 

آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت

و در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت

خواست تنهایی مارا به رخ ما بکشد

تنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت

دل تنگش سر گل چیدن از این باغ نداشت

قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت

مرغ دریا خبر از یک شب دریایی داشت

گشت فریاد کشان بال به دریا زد و رفت

چه هوایی به سرش بود که با دست تهی

پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت

بس که اوضاع جهان در هم و ناموزون دید

قلم نسخ براین خط چلیپا زد و رفت

متن عاشقانه داستان عاشقانه شعر عاشقانه...
ما را در سایت متن عاشقانه داستان عاشقانه شعر عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : آنکه, نویسنده : mansour1368a بازدید : 138 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 17:39

دیشب خواب دیدم بهم زنگ زده بودی چقدر حس خوبی بود حتی تو خواب هم بند بند وجودم داشت میومد طرفت تو یه چشم بهم زدن پیشت بودم تو بغل هم و کنار هم بودیم چه لحظات بی نظیری توی خواب هم صدات میزدم اینو مادرم گفت وقتی صبح بیدار شدم لعنت به اون بیداری دلم میخواست یک عمر خواب برم اما با تو چقدر سعی کردم باز بخوابم... هنوزم نمیدونم چی شد که گذاشتم بری چرا خودم فرستادمت چرا اینقد بد رفتار کردم که باور کنی دوست متن عاشقانه داستان عاشقانه شعر عاشقانه...
ما را در سایت متن عاشقانه داستان عاشقانه شعر عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : خواب, نویسنده : mansour1368a بازدید : 167 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 17:39

نمیدونم ....اصلا هیچی نمیدونم... دلیلشو نمیدونم... دلیلتم نمیدونم... من اصلا جاتم نمیدونم... حال و روزتم نمیدونم... یعنی نمیخوام و نمیدونم... وقتی تو نمیخوای برای چی باید بدونم؟! فقط میدونم نمیدونم نمیخوام که بدونم و هیچ وقت دیگه ، تلاش نمیکنم که بدونم... فقط یه چیز رو خوب میدونم... یه روزوی میاد که خیلی پشمیمون میشی... من اینو خوب میدونم... متن عاشقانه داستان عاشقانه شعر عاشقانه...
ما را در سایت متن عاشقانه داستان عاشقانه شعر عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : میدونمنمیدونم, نویسنده : mansour1368a بازدید : 144 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 16:12